به گزارش خبرنگار پایگاه تحلیلی - خبری تاریخ تطبیقی؛ درباره نبی اکرم(ص) داستان های ساختگی زیادی وجود دارد که در ادامه نمونه ای از آن را ملاحظه می کنید؛
ما معتقدیم که رسول اکرم(ص)، پیامبر به دنیا آمده بود و همهچیز را میدانست؛ الا اینکه منتظر زمان ابلاغ امر رسالت از طرف خداوند بوده است تا اعلام شود.
به عبارت دیگر نبوت آن حضرت(ص) زمان نداشت، ولی ابلاغ نبوت زمان داشت. چنانچه در مورد پیامبرانی مثل حضرت عیسی(ع) هم این سخن صادق است.
آن پیامبر الهی(عیسی) از چه زمانی میدانست که نبی است؟ ایشان در گهواره بود که گفت «جَعَلَنی نبیا (مریم/30)؛ مرا پیامبر قرار داد» و نگفت «یَجعَلُنی نبیا»(پیامبر قرار میدهد) حضرت عیسی(ع)، نبی به دنیا آمد، اما تا مدتی مأذون به تکلم نبود.
تمام انبیای الهی امی بودند و نزد کسی درس نخوانده بودند تا باسواد شوند. معلم همه انبیا خود خداوند بوده است «و عَلَّمَ آدمَ الأسماءَ کُلَّها»(بقره/31). پیغمبر ما هم اکملالانبیا بود؛ یعنی خداوند اکملالعلوم را در اختیار ایشان قرار داده بود.
در مورد کیفیت اولین وحی بر پیامبر(ص) اینگونه گفتهاند که ایشان برای عبادت خداوند به غار حرا رفته بود که ناگهان جبرئیل ظاهر شد و به ایشان گفت «اِقرَء». پیامبر(ص) فرمود: من خواننده نیستم.
جبرئیل ایشان را فشار داد و دوباره گفت «اقرء». باز هم پیامبر(ص) در جواب فرمود: من خواننده نیستم. بار دیگر جبرئیل ایشان را فشار داد و گفت «اقرء» میگویند: این بار آن فرشته الهی چنان پیامبر(ص) را فشار داد که نزدیک بود ایشان بمیرد!
پیامبر اسلام(ص) در این وهله فرمود: چهچیز را بخوانم؟ جبرئیل جواب داد «اِقرَء بِاسمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ»(علق/1). پیامبر(ص) ترسید و بهسوی خانهاش به راه افتاد.
در خانه فرمود: من را بپوشانید؛ میترسم جنزده شده باشم. سپس داستان را برای حضرت خدیجه(س) تعریف کرد. خدیجه(س) گفت: زود قضاوت نکن؛ میروم تا از وَرَقَةبننَوفَل قضیه را بپرسم.
موقعی که ماجرا را با او مطرح کرد، ورقةبننوفل گفت: ایشان جنزده نشده؛ بلکه ناموس الهی بر او نازل شده است. این همان است که برای موسی(ع) و عیسی(ع) هم میآمد. برو و به او بشارت بده که تو پیغمبر شدهای. خدیجه(س) رفت و در این باره به پیغمبر(ص) بشارت داد.
این داستانی است نقل و در اطراف آن به توجیه پرداخته شده که ترس پیامبر(ص) به جهت عظمت وحی بوده است.
جواب ما این است که مگر درباره نبی مکرم اسلام(ص) عبارت «پیامبر اعظم» را به کار نمیبریم؟ «اعظم» یعنی اینکه پیامبر ما جز خدا از همهچیز بالاتر است؛ حتی از جبرئیل.
حال میپرسیم: چگونه امکان دارد که بزرگتر از کوچکتر ترسیده باشد؟ یا مثلا مگر جبرئیل زشت بوده است که پیامبر(ص) از او ترسیده باشد؟ آیا اساساً تجلی جبرئیل بر ایشان، به صورت قیافه بوده است تا قیافه او را دیده و ترسیده باشد؟
آثار دروغ در این داستان، جنبه درونی و بیرونی دارد. اگر کسی از در وارد شده و بگوید «بخوانید»، آیا صحیح است که در جوابش گفته شود: ما خواننده نیستیم؟
اگر اینگونه جواب داده شود، میگوید: منظور من چه بود که شما میگویید ما خواننده نیستیم؟ زمانی که کسی به شما میگوید بخوان، جواب صحیح این است که گفته شود: چه چیزی بخوانم؟
میگویند: چون ایشان سواد نداشته است که بخواند، به همین دلیل به جبرئیل پاسخ داد که من خواننده نیستم! سؤال ما این است که مگر جبرئیل کاغذ آورده بود که خواندن آن نیاز به سواد داشته باشد؟!
اگر جبرئیل کتاب به پیغمبر(ص) داده باشد، صحیح بود که پیامبر(ص) بگوید من خواننده نیستم، اما سخن اینجاست که همه قبول دارند که هیچگاه بر پیامبر(ص) نوشته نازل نشد.
ادامه دارد.
درباره این سایت